بله حالا که زلزله به خیر گذشته همه جمع شدن و دارن جوک میسازن و میخندن
فی الواقع بگم که بنده زبونم بند امده بود الان داره باز میشه
بعد یه دقیقه زلزله داشتیم دنبال پدر می گشتیم پدر کجاست تو اتاق تو خونه کجاست کسی خبر نداشت ازش بعد این ور اون ور رفتن دنبالش دیدم از دستشوئی امده بیرون میگم آخه پدر من تو این بلوله رفتی دستشوئی خسته نباشی
در گذر روزهای من...برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 178