تا برسم طول کشید عاشقانه نگاهم میکرد و دنبال حرکت پاهایم بود هر چه قدر که بهش نزدیک تر میشدم موج و انرژی خوشحالی بر لبانش مش می بست در چند قدمی هم بودیم که چشم در چشم بودیم که با صدای بوق ماشینش چشم از چشمش گرفتم و گفتم نه آقا تاکسی نمیخوام پیاده می رم خخخخ
هر چند میدونستم یه عالمه فحش پشتمه شاید به هفت خودم هم برسه
ولی من کاره ای نبودم خودش وایساده بودم
در گذر روزهای من...برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 124