ازدواج

ساخت وبلاگ
دیروز مادر که رفته بود عروسی یکی از وابسته های دور تو خونه داماد یه دختری دیده و پسندیده بود  

حالا بعد امدن از عروسی به اون وابسته زنگ زد و گفت فعلانی چچور دختریه چچور خانواده این 

اونم گفت  دخترشونو نمیدن به پسر بزرگ   

حالا گفت پسرت چند سالشه گفت 28گفت فکر نکنم بدن مادر گفت به هر سنی بگن پسر دارم از خنده مرده بودم  

بعد قطع کردن تلفن گفت بهr ندن میگیرم برا m برا m ندن میگیرم برا ازفنداک برا ازفنداک ندم میگیرم واسه a

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : ازدواج موقت,ازدواج,ازدواج سفید,ازدواج موقت تهران,ازدواج به سبک ایرانی,ازدواج مجدد,ازدواج موقت اصفهان,ازدواج موقت مشهد,ازدواج یک ساعته,ازدواج مقدس, نویسنده : hn71o بازدید : 109 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 21:45