بیچاره دل که هیچ ندید از روزگار عمر
سال پیش همین موقع ها امدم تو این پادگان شب بود و چیزی نمیدیدم صبح که افتاب زد خدا اینجا کجاست کوه های سر به فلک کشیده برف تا زانو باد غوغا می کرد انگشت های پامون یخ میزد یخ
اما امسال دی انگار ماهی از فصل زمستان نیست همه جا سبزه فقط تو قله های کوهها برف هست
این زمستان هم الکی مثلا زمستان بگذرد منم هم تمام هستم
در گذر روزهای من...برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 204