هر سنی بخوای

ساخت وبلاگ

امدم خونه خواهرم بلند شدم کتم رو دربیارم

خواهرزادم برگشته به خواهرم میگه آزفنداک دایی چقدر دراز هست

برگشتم میگم دراز چیه دایی جان مادرش هم اینور زده زیر خنده هارهار میخنده

میگم بله دیگه بچه خودتونه

خواهرم میگه ساعت 16 قرار خواستگاری داریم میگه اگه گفتن سن داداشت زیاده میگم واسه یکی دیگه امدیم یعنی واسه من میگم اره اگه گفتن سن منم زیاده از من کوچیکتر هم هست بگین واسه اون امدین

اخه خواهر من این چه وضعشه

بهش میگم در حال کم نیارید بگید هر سنی بگید داریم

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 82 تاريخ : شنبه 29 بهمن 1401 ساعت: 20:41